نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دکتر شریعتی

 من تو را دوست دارم... دیگری تو را دوست دارد... دیگری دیگری را دوست دارد... و این چنین است که ما تنهاییم.....


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 1:44 | |







بیوگرافی

 

 

نام : ادم

نام پدر و مادر : ندارم اول یتیم عالمم

نام محل تولد : بهشت پاک

محل سوکنت : زمین خاک

قدت : روزی چنان بلند همسایه خدا اینک به قدر سایه ام در روی خاک

روز تولدت : روز عشق

رنگت : اینک سیاه بخاطر شرم گناه

وزن : نه انچنان سبک که پرم بر هوای دوست نه اینقدر وزین که نشینم به روی زمین

جنس : نیمه از خاک و نیمی از خدا

 

 

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

 

 

ادم اورد در این دیر خراباتم کرد

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 1:5 | |







هميشه براي کسي

هميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه ‏داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که در غمت شريکه... عاشقه کسي ‏باش که دوستت داشته باشههميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه ‏داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که در غمت شريکه... عاشقه کسي ‏باش که دوستت داشته باشه


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 20:18 | |







زندگی در یک نگاه...

 

زندگی یعنی یک نگاه ساده

تنها چند خاطره..
و
تنها چند لحظه...

زندگی یعنی همین، نگاهی به یک عکس ساده.

      



حال، با این وجود زندگی خود را چگونه خواهیم گذراند؟


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 20:17 | |







محکومیت عشق

 

 

جلسه محاکمه عشق بود :

 

 

 

 و قاضی عقل

 

 

 و عشق محکوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود

 

 

 يعنی فراموشی
 

 

 

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

 

 

 ولی همه اعضا با او مخالف بودند
 

 

 

 قلب شروع کرد به طرفداری از عشق                                                                  

 

 

*آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی ديدن او را داشتی*
 

 

 

*ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنيدن صدایش بودی*
 

 

 

*يا تو ای لب مگر تو نبودی که در آتش بوسه زدن به او مي سوختی*
 

 

 

*دستها،پاها و ... با شما هستم حالا چی شده اين چنين با او مخالفيد

  همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردن                                               

 

 

   تنها عقل و قلب در جلسه ماند                                                                                                                                                                                                                                               عقل   گفت: ديدی قلب همه از عشق بی زارند
  

 

 

ولی من متحيرم با وجودی که عشق بيشتر از همه تو را آزرده
    

 

 

چرا هنوز از او حمايت می کنی
   

 

 

قلب ناليد : که من بدون وجود عشق ديگر قلب نخواهم بود
  

 

 

  و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانيه کارثانيه قبل را تکرار می کنم
    

 

 

و فقط با عشق می توانم يک قلب واقعی باشم
   

 

 

 پس من هميشه از او حمايت خواهم کرد حتی اگر نابود شوم...

 
 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 20:11 | |







گاه....

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمن میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

------------------------------
ه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگی

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 20:3 | |







گریه هرگز

 

گریه هرگز

سلام دوستای عزیزم من یک عاشقم

ولی این رو از ته دل به همه عاشق ها می گم

هیچوقت برای هیچکس گریه نکنید

چون هیچکس ارزش اشکای شما رو نداره

وکسی هم که ارزش  اشکای شما رو داره طاقت دیدن اشکاتونا نداره

 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 22:54 | |







کلام اخر

 

کلام اخرم

نمي بخشمت خانوم (ز-الف)....

بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي ....

بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي ....

نمي بخشمت خانوم (ز-الف)......

بخاطر دلي كه برايم شكستي ....

بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي .....

نمي بخشمت خانوم (ز-الف).....

بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي .....

بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي ....

نمي بخشمت چون در مورد عشقم ترديد کردي...

نمي بخشمت چون بدون اينکه بدوني چي به سر من مياد گذاشتي رفتي....

نمي بخشمت چون بهت گفتم چرا زنگ نميزنم ولي تو انگار اون موقع گوش نداشتي....

نمي بخشمت چون حتي خبر منو از دوستام نگرفتي ولي من هميشه خبر تورو از اونا ميگرفت....

نمي بخشمت...

به خدا نمي بخشمت...

ولي به خاطر عشقي که بر قلبم حک کردي     

        بخشیدم تو راخانوم (ز-الف)......................................

 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 22:49 | |







دوست ندارم

 

دوست ندارم خنده باشی بر لبانم جای گیری

 

دوست ندارم خنده باشی بر لبانم جای گیری

 

دوست دارم در کنارم باشی تا که من

 

لبهای زیبایت ببوسم

 

دوست ندارم عشق باشی

 

دوست ندارم عشق باشی، در قلب من جای گیری

 

دوست دارم جان من باشی، که من بی تو بمیرم

 

دوست ندارم شمع باشی

 

دوست ندارم شمع باشی، به یاد من بسوزی

 

دوست دارم که مهتاب شب من تو باشی

 

دوست ندارم اشک باشی ز چشمانم بریزی

 

دوست ندارم اشک باشی ز چشمانم بریزی

 

دوست دارم تا که باران باشی

 

من یک  کویری تشنه باشم

 

تا که از جام وجودت زره زره پیکرم سیراب گردد

 

دوست دارم تا که باران باشی

 

من یک  کویری تشنه باشم

 

تا که از جام وجودت زره زره پیکرم سیراب گردد


 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 1:48 | |







جمله ی جالب

جمله جالب


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 1:15 | |







درد عاشقی

 

درد عاشقی

سلام ...

اما بعد ...

خوب امروز حس دلتنگی دارم می خوام یکم حرف بزنم کجا بهتر از اینجا پس بشنو...

امروز با خودم میگفتم چقدر سخته واقعا ادم عاشق باشه و معشوقه نداشته باشه

بعد یک لحظه به خودم اومدم یاد حرف دکتر شریعتی افتادم

                      اگر تنهاترین تنها هم شوی بازم خدا است

بعد به خودم گفتم معشوقه واقعی خداست پس ...

من به خودم گفتم چقدر سخته ادم عاشق کسی بشه که ارزش عشق ادم رو نداشته باشه

بعد به خودم گفتم وقتی عشقی به بزرگی خدا دارم چرا دل به عشقای زمینی میدم

بازم یادم اومد حرف دکتر شریعتی رو ...

            در زمین عشقی نیست که زمینت نزند اسمان را دریاب

بعد گفتم من که لایق عشق اسمونی نیستم تازه عشق زمینی هم ندارم

بعد یادم اومد یکی میگفت توی دنیای ما هر کی که عاشق نیست ادم نیست

اهان بعد از این همه فکر کردن به این نتیجه رسیدم من هیچم توی این دنیا

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ تر از هیچ بر هیچ مپیچ

 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 1:14 | |







اشک

 

 

 


 

 

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.

 


[+] نوشته شده توسط محمد حسینی در 21:12 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد